چگونه یک کسب و کار موفق بسازیم؟
دیانا و دوتن از همکارانش شغلی داشتند که نیازهای جامعه اسکیت سواران را تامین میکرد. در اولین جلسات مشاوره ای که با هم داشتیم، کار او در حال شکست خوردن بود و او در شرف از دست دادن کارش بود. او گفت:«من میخواهم کارم را رها کنم، احساس میکنم همه چیز با من مشکل دارد، من راههای زیادی را برای رسیدن به کسب و کار موفق امتحان کرده ام اما به آن نرسیده ام.»
اعضای گروه او حتی زمانی که هیچ رابطه ی فعال دیگری با یکدیگر نداشتند دچار کشمکش بودند. دیانا و مارک با هم ازدواج کرده بودند و دو فرزند داشتند و استان یعنی عضو سوم هم برای مدت طولانی با آنها دوست بود. بیشتر کارمندان آنها نیز با آنها آشنایی های قدیمی داشتند. دیانا گفت:«ما مثل یک خانواده هستیم ، و انگار من مادر تمام آنها هستم.»
او تا حد زیادی شغل شان را دوست داشت، و بین اعضاء تیمش ، کارمندان، دو فرزندش و اکثر مشتریان او احساس میکرد که مسئول تمامی امور است. با توجه به اینکه دیانا همیشه در تلاش برای بهتر کردن امور بود، کارمندان همه مشکلات را برای حل شدن نزد او می بردند و از آنجایی که بسیاری از کارها به اصلاحاتی نیاز داشت، او همیشه در حال کار کردن روی چندین مسئله بود.
در یکی از جلسات اولیه مان به من گفت :«هر زمانی که من به یکی از سه فروشگاهمان میرفتم، به دنبال کارهایی بودم که باید انجام میشدند.». او در رابطه با اینکه هیچ پیشرفت و ارتقائی در شغلش وجود نداشت نا امید شده بود به خاطر اینکه بر خلاف صاحبان کسب وکاری که دچار سردرگمی هستند، او از قبل از سیستم هایی در کارش استفاده میکرد. او گفت:«من در ایجاد فرم ها و چک لیست ها بسیار توانا هستم، اما ظاهرا کسی برای این چک لیست ها و فرم ها ارزش قائل نیست و بیشتر کارمندان من به دنبال یافتن پاسخ سوالاتشان و حل مشکلاتشان از طریق من هستند!» او سرش را تکان داد و گفت:«ذهن من همیشه مشغول است و من در حال فکر کردن هستم__ اوه، نه! این زندگی من است.»
من گفتم :«همانطور که شما می دانید، یکی از اهداف اصلی برنامه ی ما، بازپس گرفتن زندگی شما است.»
او پرسید که منظور من از حرفی که زدم چیست؟ بازپس گرفتن زندگی یعنی چه؟ ومن گفتم:« یعنی کارهای روزانه ی اتوماتیک برای تمرکز بر فعالیت ها و اهداف که باعث میشود شما بیش از این احساس ناامیدی نکنید و صاحب یک کسب و کار موفق باشید.»
شما واقعا که هستید و چه می خواهید؟
همانطور که ما به دنبال پیدا کردن مشکلاتی بودیم که باعث آشفتگی او شده بود، او نگران این مسئله بود که شاید دوست دارد دیگران برای انجام کارهایشان به او نیاز داشته باشند. او به این فکر میکرد که با افزایش سنش، به طور طبیعی نقش مادری او درباره کارمندان و مشتریانش بیشتر میشود.
تحلیل او روی برگه خوب به نظر میرسید اما با ادامه ی صحبت هایمان ، او فهمید که تحلیلش درست نیست. او لحظه هایی از زندگی اش را به یاد آورد که در آن لحظه ها احساس خوبی داشت و متوجه شد که در همه آن لحظه ها در حال رقابت و حمایت از دیگران بوده است.. او پیش از این هیچ گاه مثل الان با گذشته اش ارتباط برقرار نکرده بود.
دیانا گفت :«من فکر میکنم به نتایج خوبی رسیدم، مراقبت از من و مورد احترام واقع شدن احساس خوبی به من میدهد، همیشه همینطور بوده ، اما این به احساس خوب من نسبت به مورد نیاز واقع شدن ربطی ندارد بلکه من همیشه قصد داشته ام تا مشکلات را حل کنم و کارها را به طرزی متفاوت انجام دهم و این چیزی است که باعث آرامش قلب من میشود».
همزمان که با هم صحبت می کردیم ، دیانا گذشته اش را بررسی میکرد و به احساس اشتیاق و فداکاری که در آن سال ها و سالهای پس از آن بعنوان یک بانوی جوان تجربه کرده بود، پی برد. او همیشه به دنبال حل مشکلات و چالش های موجود بوده است و در مدیریت کمپین های جدید سرمایه گذاری برای راه اندازی پارک های اسکیت بازی جایی که اسکیت بازان جوان می توانند با امنیت کامل بازی کند و توانایی هایشان را ارتقا دهند، بسیار فعال بوده است.
ما لغات کلیدی که دیانا در حین حرف هایش درباره ی نیمی از زندگی اش که صرف کار با جامعه اسکیت بازان شده بود، می گفت را یادداشت کردیم. توجه به اسکیت سواران باعث شادی او میشد. تمام احساس او نسبت به خودش درباره شغلش این جمله بود:
«احساساتی، متعهد و غیر قابل توقف، من زنده ام و آزاد !»
بخاطر احساس خوبی که به شغلش داشت، از عقیده اش درباره ی رها کردن کارصرف نظر کرد و به جای رها کردن کار، او و اعضاء تیمش چهارمین فروشگاهشان را راه اندازی کردند و بیش از گذشته نسبت به ورزش، جامعه و نسل بعدی اسکیت سواران مشتاق بودند و به این موضوعات اهمیت میدادند. بعلاوه ، دیانا روشی برای کمتر انجام دادن کارها پیدا کرد.
حالا هر زمانی که دیانا احساس خستگی کند، از جمله اش به عنوان یک قطب نما استفاده میکند که باعث میشود در مسیری درست و روبه جلو حرکت کند . همچنین او توانایی اصلاح کارها و یا شناسایی زمانی برای توقف امور و تغییر مسیر را پیدا کرده بود.
قطب نمای شما در مسیر رسیدن به کسب و کار موفق
چه چیزی باعث پیشرفت شما میشود؟ به نماد ، تصویر یا چند لغتی فکر کنید که زمانی که در حال انجام امور روزانه کاری برای پیش برد شغل تان هستید و احساس خستگی دارید، به شما انرژی دوباره می دهد. اگر می خواهید زندگی تان را بازپس بگیرید باید ابتدا تغییراتی در خودتان ایجاد کنید.
- درباره کارهایی که انجام داده اید و تجربیاتی که داشته اید بیاندیشید و زمانی را در زندگیتان بیابید که کاملا احساس خوبی دارید.
- پس از اینکه این زمان را یافتید، چه اطلاعاتی می یابید؟ چه احساسات، لغات و افکاری به ذهن تان خطور میکند؟ به یاد چه چیزی یا چه کسی می افتید؟
- به لغاتی که شما را همانگونه که در ذهن تان هستید شرح میدهد، فکر کنید: برای مثال: احساساتی، آزاد، با محبت، خلاق، ماجراجو و…. .
- چه زمانی احساسات خوبی را تجربه کردید ؟ در آن زمان نسبت به خودتان چه احساسی داشتید؟ خلاق، مشتاق، هیجان زده؟
- تجربیاتی را پیدا کنید که در آنها همان احساس خوب و مشابه را داشتید. یک موضوع مشترک انتخاب کنید.
- یک جمله کوتاه در زمان حال که انرژی شما را توصیف میکند و به آن جهت میدهد، بنویسید:
من برای حل چالش ها تلاش میکنم، ماجراجو و به دنبال ایجاد تغییر هستم.
من خلاق هستم و توانایی ایجاد تغییرات را دارم.
این فانتزی ذهن شما نیست بلکه ایجاد حافظه ای قوی از رویدادی است که برای شما آشنا است و زمانی که درباره آن می اندیشید ، احساس خوبی مانند آنچه که قبلا تجربه کرده بودید به شما میدهد.
تمرینی بصورت فیزیکی یا ذهنی ایجاد کنید و از جمله ی الهام بخش تان به عنوان یک قطب نما و راهنما برای انجام کارهای مختلف در طول روز، استفاده کنید، تلاش شما برای ایجاد موفقیت از طریق چیزهایی که باعث خشنودی شما میشود هم باعث ارتقاء خودتان و هم ساخت یک کسب و کار موفق می شود، و هیچ چیز دیگری نمی تواند مانند آن، این موفقیت را برای شما ایجاد کند. شما همواره می توانید برای یافتن قطب نمای موفقیت تان از مرکز بیزینس کوچینگ ایران بهره ببرید.
تاریخ دقیق:
2020-10-17 23:30:11
لینک مرجع:
https://iranbusinesscoach.com/how-to-make-successful-business/